معماری سنتی
خانههای نواحی سفید رود به ویژه مناطق آستانه و لاهیجان که در معرض ریزش باران بیشتر و طغیان رودها قرار دارد، حتما بالای سکو و با فاصله از زمین ساخته میشود، تا آب و هوا در زیر ساختمان جریان یافته و سبب رفع رطوبت شود و دیگر خانههای نواحی ساحلی که کمتر با خطر آب و رطوبت روبهروست روی زمین بنا میشود.
خانههای میان بند یا جنگلی :
الف- خانههای دورگانی
ب – خانههای زگالی
ج – خانههای مطبق از نوع امامزاده ابراهیم.
خانههای دورگانی بیشتربه تالشها و گالشها تعلق دارد که کوچنشین بوده، بهار و تابستان و اوایل پاییز را به بلندیهای حدود ۲۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر رفته و زمستانها به نواحی قشلاقی یا همین خانههای دورگانی بازمیگردند. ویژگی عمده این خانهها وجود طویله روی سقف خانه نشیمن یا در طبقه دوم است. پوشش سقف آنها تا ۳۰سال پیش، لت بوده، که امروزه حلب (ورق گالوانیزه) و لت (چوبهایی ازجنس سخت جهت پوشش سقف خانهها) است. خانههای دورگانی را در نواحی رودبار اوجن ساز هم میگویند.
خانههای زگالی از نظر معماری مانند خانههای دورگانی است و به نواحی نیمه کوهستانی جنگل تعلق دارد. در این خانهها بخش جلویی از ایوان کوچکی برخوردار است. بیشتر این خانهها در نواحی رودبار و آستارا ازچوب و گل ساخته میشود. پلهها، سنگی یا چوبی و خانهها دارای تلار است. دیوارهها به طورعمده از سنگ یا حداقل، طبقه اول سنگی و طبقه دوم آجری است.
معماری سرزمین گیلان میتواند از دو جنبه شرایط اقلیمی- محیطی و طراحی معماری مورد بررسی و تفسیر قرار گیرد هر چند تاثیر اقلیم روی فرم و عملکرد بناها را در شمال به عنوان عامل تعیینکننده در نظر میگیرند، ولی جنبههای معماری و زیباشناختی آن نیز از اهمیت والایی برخوردار است.
با نگاهی گذرا به هر کدام از گونههای معماری گیلانی در مییابیم که عناصر بهوجود آورنده یک خانه سنتی گیلانی کاملا شکل گرفته و برآمده از طبیعت اطرافش است.
تفاوت ظاهری خانههای روستایی گیلان متاثر از رابطه تنگاتنگ فرم معماری با نوع معیشت و شرایط اقلیمی و محیطی است، اما مشاهده میشود که در پوسته ظاهری بنا با ظرافت خاصی، از مصالح بر گرفته از محیط اطراف استفاده شده است. به طور کلی به کار بردن مصالحی که از طبیعت گرفته میشود موجب احساس هماهنگی و هارمونی با طبیعت است.
مواد و مصالح رایج در ساخت یک بنای بومی:
الف) چوب
ب) گالی یا کولش
ج) گل به شکل مخلوط با گالی یا کولش و به عنوان کاهگل استفاده میشود.
د) آهک و گچ عمدتا برای رویه نهایی دیوارها کاربرد داشت.
استفاده از گالی یا کولش نیز، تنها محدود به پوششی برای سقف شیبدار نیست، جالب اینجاست که ریسمان تابیده شده از کولش که به وریس معروف است، گاهی نقش سازهای دارد؛ این در حالی است که وریس عمدتاً در محل اتصال دو عضو چوبی کاربرد زیادی داشته است. رنگ غالب یک بنای بومی غالبا در هارمونی کامل با محیط اطراف است. لازم به ذکر است که چوب نیز نقش سازهای مهمی را در سازههای بومی گیلان دارد. در برش زیر نفوذ و رسوخ عوامل طبیعت که در نقشهای مختلف؛ چه در نقش سازهای چه در نقش تزیینی، خود نمایی میکند، به تصویر کشیده شده است. رطوبت زیاد وگرمای هوا در تابستان، شرایط اقلیمی ویژهای را پدید آورده است که مشابه آن را شاید بتوان تنها در مناطقی از آمریکای مرکزی، بنگلادش، مالزی و یا اندونزی یافت. هویتی که باوجود شباهتهای اقلیمی گیلان با سایر مناطق یاد شده در جهان منحصر به فرد بوده است.
فراهم کردن شرایط آسایش در این منطقه پر باران و مرطوب، از جمله معضلاتی بوده که ساختمانهای سنتی توانسته پاسخگوی آن باشد. متداولترین نوع ساختمان سنتی در این منطقه به نام گالی پوش خانه معروف است که بام آن با پوشش گالی (نوعی علف که د رکنار مردابها میروید.) و دارای کرسی چینی چوبی در زیر ساختمان است.
برخلاف معماری بومی کویر که بیشتر از خشت و آجر بنا شده است، معماری این منطقه از چوب و الیاف گیاهی به صورت عمده بهرهبرداری کرده است. جنگلهای انبوه در کنار مزارع برنج از مهمترین منابع تامین مصالح ساختمانی منطقه هستند. نی«ولی» (نوعی الیاف گیاهی که برای پوشش سقف به کار میرود.) و ساقههای برنج عناصر اصلی تشکیلدهنده پوشش سقفها هستند. سقفهایی که به علت شدت و تداوم بارندگی همیشه به صورت دو یا چهار شیبه ساخته میشوند. در بعضی از نقاط گیلان که امکان استفاده از سفال موجود است پوششی از سفال روی زیرسازی از نی و توفال، وظیفه جمعآوری آب باران از بام و هدایت آن به آبروها و ناودانها را به عهده دارد. استفاده از تختههای پهن نیز در مناطق جنگلی گیلان برای پوشش سقف و جلوگیری از نفوذ باران مرسوم است. سقف شیبدار روی سازهای چوبی قرار دارد. فاصله کم ستونها از یکدیگر و استفاده از سازه چوبی به صورت تیر و ستون تناسبات ویژهای به معماری میبخشد که در نما و پلان به خوبی خود را آشکار میکند. اشکال ساده سقف شیبدار از به وجود آمدن کنجهای برفگیر جلوگیری کرده و مانع نفوذ آب حاصل از ذوب برف به داخل بنا میشود. بهعلاوه برای جلوگیری از نفوذ باران به ساختمان توسط باد معمولا سقف شیبدار تا نزدیکی کف زمین در یک یا دو جناح ساختمان که رو به باد قرار دارند ادامه مییابد و معمولا پنجرهای از این دو جناح باز نمیشود. فضای خالی بین بدنه اصلی بنا و امتداد سقف که «فاکون» گفته میشود؛ محل مناسبی برای انبار کردن یا پخت غذا است. گونه برخورد دیگر که بیشتر در خانههای شهری دیده میشود، استقرار بالکن دورتادور بناست. این بالکن علاوه بر آنکه دسترسی اتاقها به یکدیگر را تامین میکند، مانع از رسیدن باران به بدنه بنا میشود. پوششهای شیبدار در شکلهای گوناگون و مصالح مختلف، از ویژگیهای مهم نمای خانههای گیلانی است. در بعضی نقاط گیلان مانند اطراف لاهیجان، شیب این پوششها خیلی زیاد و در بعضی از نقاط مانند اطراف فومن این شیب کمتر است. رنگ قهوهای آن همراه با قرارگیری دستههای گالی و کولش، سطح زیبایی را شکل میدهد و خانه گیلانی را با محل خود مانوس میکند. متاسفانه با استفاده از مصالح جدید (مانند حلبی) این هماهنگی با طبیعت کاملا دستخوش تغییر شده است.